بداندیشه. بدرای. تباه رای. تباه خرد: مغان تبه رای ناشسته روی بدیر آمدند از در و دشت و کوی. (بوستان). رجوع به تباه و تبه و دیگر ترکیبهای این دو و تباه رای شود
بداندیشه. بدرای. تباه رای. تباه خرد: مغان تبه رای ناشسته روی بدیر آمدند از در و دشت و کوی. (بوستان). رجوع به تباه و تبه و دیگر ترکیبهای این دو و تباه رای شود
ضایعکار و فاسدکار و خراب کننده. (ناظم الاطباء). تبه کار. که کاری زشت کند. بدکار. طالح. عاصی. مفسد. فاسق. فاجر. سیاه نامه. رجوع به تباه و دیگر ترکیب های آن شود
ضایعکار و فاسدکار و خراب کننده. (ناظم الاطباء). تبه کار. که کاری زشت کند. بدکار. طالح. عاصی. مفسد. فاسق. فاجر. سیاه نامه. رجوع به تباه و دیگر ترکیب های آن شود